افسون گل سرخ
شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۲۵ ق.ظ
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است، که در افسون گل سرخ شناور باشیم
کار ما شاید این است، که در افسون گل سرخ شناور باشیم
بزرگِ قدیم گفت وقتی رعد و برق میزند این قارچها از کنار گیاهی به نام کَما بیرون میزنند. این دلیلی است که بهش میگویند کَماگوش. گفت یعنی وقتی رعد و برق و باران گرفت سریعاً رشد میکنند. عجیب بود که چیزی به این سرعت رشد کند. شد موضوع صحبتمان. آن بزرگِ قدیم گفت: “این قدرت خداست”؛ و خداوند بر هرآنچه که بخواهد قادر است حتی اگر بیشینهی مردم ندانند. یکی از میانه برخاست؛ خردسال بود. “شاید قطرات بار...ان بار الکتریکی دارند” و یا شاید… یک همچو چیزی باعث چنین اتفاقی است. آن خردسالی که کم کم بزرگ میشد - بزرگ جدید - و با بزرگ شدن کم کم از جهان دور میشد این را گفت. مثل منی که با دور شدن بزرگ شدم، مثل مایی که بزرگیم و دوریم.
به کلاسهای ریاضی و علومی که فرزندان آدم میروند فکر میکنم و سعی مدام برای تبیین جهان و دانستن علتها و کنترلشان برای تصرف در طبیعت. به یاد شریعتی میافتم و آسمان کویرش و راه علی، راه کعبه، راهی که علی از آن به کعبه میرفت و به کهکشان که از آن کاه میبرند. به یاد مولانا و سبب دانیای که از حیرت ما میکاهد “از سببدانی شود کم حیرتت”. به یاد حافظ که گفت: “هش دار که گر وسوسهی عقل کنی گوش / آدم صفت از روضهی رضوان به در آیی.” دلم التماسم کرد تا بعد از عمری مدرسه و پیروی از وسوسهی عقل، ”علم عدد بین مصلحت اندیش” را وانهم و دوباره مبهوت جهان شوم و در این بهت بمانم. خواست تا هیچ علتی ندانم. خواست تا در افسون گل سرخ شناور باشم.
۹۶/۰۸/۲۷