نوشتن به جای مسکن

از لب شعرم بنوشی درد هستی را

از لب شعرم بنوشی درد هستی را

فکرهای روزانه، در باب زندگی، تکنولوژی و فلسفه های هست بودن!

آخرین مطالب

مسلمانان مرا وقتی دلی بود

دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۷ ب.ظ

خواستم keyword هایی که به ذهنم میاد را بنویسم ... ننوشتم. همین! ننوشتم چون عادت کرده‌ام به خود سانسوری، عادت کرده‌ایم به خود سانسوری. چون اگر بنویسم همه‌اش می‌شود غرغر و شکایت و به قول هدایت هم که حوصله شکایت و چسناله ندارم . شکایت از زندگی‌ی که همیشه چیزی حوالی همان "محکومیت قی آلود در محیط گندِ بی‌شرمِ مادر قحبه‌ای" بوده است. کوچکتر که بودم فکر می‌کردم زندگی بیش از این‌ها جدی است؛ اما حالا می‌بینم که سر بزنگاه جدی است و سر باقی مسائل به فلان جایش هم نیست که چه شده و باید بشود. اینکه سر بزنگاه جدی است یعنی وقتِ آزار و اذیت که بشود خوب آزارت می‌دهد و وقت دادن حق ات به هیچ جایش نیست که به حق ات برسی یا نرسی. واقعا زندگی کردن خیلی وقت‌ها حوصله می‌خواهد. اه، نوشتن هم حوصله می‌خواهد که ندارمش مثل خیلی چیزها که ندارمشان.

۹۳/۰۷/۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
جواد محمدیان امیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی