نوشتن به جای مسکن

از لب شعرم بنوشی درد هستی را

از لب شعرم بنوشی درد هستی را

فکرهای روزانه، در باب زندگی، تکنولوژی و فلسفه های هست بودن!

آخرین مطالب

چرا درس می‌خوانیم؟

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۲ ب.ظ

"من گرسنه بودم تو به مطالعه تاثیرات انقلاب سبز و موادغذائی‌ای که با تغیرات ژنتیکی تولید می‌شوند، پرداختی؛

من بیکار بودم، تو وجود بازار غیر رسمی کار را پیش کشیدی؛

من بیمار بودم، تو درباره توفیق‌های دانش پزشکی و افزایش متوسط طول عمر، سخن گفتی؛

تو همه جوانب زندگی مرا مورد مطالعه قرار دادی، اما هنوز گرسنگی، خانه بدوشی، بیکاری و بیماری من ادامه دارد."

حرف حساب که جواب ندارد. خودمانیم ها! چقدر درباره همه چیز حرف می‌زنیم و موضع می‌گیریم اما وقتی پای عمل می‌شود تصمیم می‌گیریم همان محقق، ناظر، سوم شخص، نظر دهنده، نقّاد، فعال اجتماعی و دانشجو  باقی بمانیم.

من نا امیدم؛ از انسان‌ها، از اینکه مشکلی حل بشود، از اینکه بشود کاری کرد. نا امیدم از همه مکتب‌ها، نحله‌ها، حرف‌ها، نظریه‌ها، فرضیه‌ها، آزمون‌های آماری و غیر آماری، از نصیحت‌ها، از دیکته کردن روش زندگی به انسان‌ها، از درختان، از همه گیاهان، پرندگان، خزندگان، درندگان،‌ اهلی‌ها، رام‌ها و همه و همه.

در کلاس زبان تخصصی، استاد از بچه‌های کلاس پرسید که هرکسی بگه کارشناسی چی خونده و چرا اومده که جامعه شناسی بخونه. هر کسی چیزی گفت، چه درباره مدرک و دانشگاه قبلی‌اش و چه در مورد انگیزه‌اش از اومدن به رشته جامعه شناسی. بعد از اتمام حرف‌ها استاد رو کرد به بچه‌ها و گفت بچه ها نباید تو این رشته زود نا امید بشید و فکر کنید که با دو سال درس خوندن به جواب تمام سوال هاتون می‌رسید. نه این دید اشتباهه. باید خیلی و خیلی و خیلی بخونید تا به درک درستی برسید و بدونید که جواب بعضی مسائل چی هست. بعد من رو به استاد گفتم، من یکی به شخصه برای پاسخ گرفتن درباره سوال‌هام نیومدم، من اومدم تمام حرف‌های زده شده رو بشنوم و خیالم راحت بشه که هیچ جوابی وجود نداره.

خسته شدم از بس با همه رک و ساده بودم. از بس خودم رو کنترل کردم تا کسی ناراحت نشه، بهش بر نخوره اما بقیه به راحتی ناراحتت می‌کنند. خسته شدم، چهار بخشه خس ته شُ دم.

۹۳/۰۷/۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
جواد محمدیان امیری

نظرات  (۳)

وبت خیلی قشنگه خیلی خوشم اومد ازش ایشالا موفق بشی
۲۴ مهر ۹۳ ، ۱۸:۵۶ مصطفی ناصحی
جواد جون امیدوارم زودتر دوره U شکل سینوس احوالاتت سپری بشه و به اون نقطه ماکزیمم ∩ نزدیک بشی...

میدونم حوصله بحث نداری الان. صبر میکنم :)
۲۵ مهر ۹۳ ، ۲۲:۲۸ جواد امیری
مصطفی جان ممنون بابت امیدواریت.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی