احساس خوشبختی در با هم بودن
پسرک گفت معلوم است که وقتی با تو ام حالم خیلى خوب است. دختر اما با این حرف به فکر فرو رفت و با خود اندیشید که خدا تمام دخترها را عروسک هایی براى شادى جنس مذکر آفریده؛ و نوشت همین را. پسرک این را خواند و با خود فکر کرد یعنی داشتن احساس خوب وقتی با دختر است اینقدر بد و نابخشودنی است؟ و اینکه آیا دختر اصلا احساس خوبی ندارد وقتی که با پسرک است؟ پسرک در فکرش ادامه داد آیا ممکن است که روزی بیاید که دختر احساس خوبی از با او بودن نداشته باشد اما باز هم عاشقانه و با تمام وجود پسرک را دوست داشته باشد؟
پسرک به یاد اوقاتی افتاد که درباره بعضی چیزها با دختر صحبت کرده بود و دختر ابرو در هم کشیده بود و گریه کرده بود و از ته دل میخواست که پسرک این طور که هست نباشد. این یعنی در آن لحظات از بودن با پسرک احساس خوبی نداشت. پس هردو مثل هم بودند. پسرک شاید اما کمتر قضاوت میکرد.