نوشتن به جای مسکن

از لب شعرم بنوشی درد هستی را

از لب شعرم بنوشی درد هستی را

فکرهای روزانه، در باب زندگی، تکنولوژی و فلسفه های هست بودن!

آخرین مطالب

درد

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۹ ب.ظ

به نظر شما دنیا ساده است یا پیچیده؟ هر چی که هست زندگی توش سخته! سخت و پر از درد و رنج. اما به ما گفتن که همه‌اش شکر کنیم و شکر بگیم. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم کسانی مثل حضرت علی هم دیگه به ستوه می‌اومدند و می‌خواستند یه چیزی به خدا بگن نمی‌شده، اونوقت گفتن که "لا یمکن الفرار من حکومتک"، یعنی خدایا هر کاری کنیم باز هم دست تو گیر هستیم. دیگه آخه کجا در بریم.

 

با درد بساز چون دوای تو منم                              در کس منگر چون آشنای تو منم

چون کشته شدی مگو که من کشته شدم              شکرانه بده که خون‌بهای تو منم

از اینجا گوشش کنید.

۹۳/۰۴/۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
جواد محمدیان امیری

نظرات  (۴)

۲۴ تیر ۹۳ ، ۰۷:۰۳ مصطفی ناصحی
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ 
زیر پایمان را داغ میکنند تا نمانیم و یادمان نرود برای ماندن نیامده ایم :)
همین دو سه روز پیش خوندم که ایران دوم کشور غمگین دنیاست بر اساس امار یه مرکز معروف در امریکا. از همون روز فکرم مشغول شد. جالب که  دم افطار یه برنامه ای هست به اسم ماه عسل، ندیدم تا حالا اما صداش کم کمکی میاد اتاق و در کل خانواده هم برای بنده با کمال تعجب و حیرت از ماجرای غم انگیر و شجاعانه و ... تعریف میکنند. با خودم مروری کردم. دیدم برنامه های زیادی در تلویزیون ایران مختص این هستند که به مردم نشون بدن که یا بدبخت تر از اون ها هست که دوام و تحمل اوردن، حتی یه آدم بی سواد که در ده کوره ها زندگی کرده در برابر یه زندگی سخت دوام آورده، حتی میلیاردهایی مثل مهدی رحمتی چه بدبختی هایی کشیدند، خلاصه... سریال و اخبار و .... یه تمرکز جدی بر روی غم و غصه و بدبختی و راههای تحمل اینها و گاهها شاید مبارزه با این رو بیان کنند. چرا؟
از طرفی دیگه سرمایه دارها غالبا بد هستند و به شوخی و استهزا گرفته میشن. آیا واقعا این رویکردی رسانه ی ملی که مخصوصا در ایران تاثیر زیادی در طیف وسیعی از مردم داره یه رویکرد مذهبی یا در لایه ای پایین تر بینشی  و یا حتی عمیق تر فلسفی هست؟ به نظر بنده جواب منفیه. رویکردهای سیاسی و اجتماعی برای کنترل مردمیه که با 40% تورم آب از دلشون تکون نمیخوره! برای کنترل مردمیه که رنج میبرند از فساد و بیماری روانی و فیزیکی و دزدی و ظلم و طلاق و هزار کوفت و بلای دیگه. برای کنترل مردمیه که قبول کنند زندگی یعنی آمیختگی غم با غم با غم با غم .... و باید ته مزه ی قند را در زندگی غم بار خود بجویند و بیابند و اگر نیافتند این از ضعف روحی و معنوی آنهاست. باید زندگی بی شکر و قند را هر لحظه با شکر و حمد شیرین کرد وگرنه نه این دنیا را خواهید داشت و نه آن دیگری.
حالا گفت و گوی من با سوال شما. در همان لایه ای که فکر میکنم منظور شماست. غم واژه ی عجیبی نیست؟ غم احساسی مبهم نیست؟ بار معنایی منفی دارد یا مثبت؟ انسان با غم رشد میکند یا میشکند؟ همین سوال های بنیادی و اولیه را درباره شادی بپرسم. عجیب نیست؟ مبهم نیست؟ منفی است یا مثبت؟ پرورش دهنده است یا بازدارنده؟ هیچ کدام از این دو به تنهایی و مستقل میتوانند وجود داشته باشند؟ من فکر میکنم هر چه واژگان بیشتری برای احساسات مختلف اما نزدیک بیابیم، ادراک و فهممان از زندگی افزون تر میشود. من فکر میکنم سختی، درد، غم، رنج، اندوه، غصه، دلتنگی، ناشکیبایی، ... واژه ها و احساسات متفاوتی را طرح می بندند اما شاید همه ی این ها را زیر چتر یک واژه خلاصه کنیم. یکی از مشکلاتی که من تا سالی پیش به دوش میکشیدم و از آن اندکی رها شدم.... درد خلاصه کردن بود. زندگی را خلاصه نباید کرد... شبیه اینست که بگوییم فلان رمان، رمانی تراژیک است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی