نوشتن به جای مسکن

از لب شعرم بنوشی درد هستی را

از لب شعرم بنوشی درد هستی را

فکرهای روزانه، در باب زندگی، تکنولوژی و فلسفه های هست بودن!

آخرین مطالب

آنتولوجی

دوشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ق.ظ

گفت فلسفه می‌خوانم، منظورش این بود که دوستدار حقیقت است و من با خودم فکر می‌کردم که چقدر خوب؛ فل‌سفه یعنی دوست‌داشتن حقیقت، یعنی دوست داشتن چیزی که وجود ندارد (دارد؟ ندارد؟).

 

باید کفش‌هایم را بردارم / سنگلاخ است

دیگر چراغی را چشم ندارم

همانطور که مدیدی‌ست خورشید را انتظار نمی‌کشم

برهوت است و نیست که دستانش

از شدت تپش‌های قلب مضطربم بکاهد

"چرا توقف کنم، چرا؟ "

راه باز است و جاده دراز و آن ضمیر اول شخص مفرد

که محکوم رفتن است

و محکوم تشنگی

من آنتولوژی دنیایم را می‌دانم

برهوت، تشنگی

و جرعه‌های آب که ناگزیرم از نوشیدنشان

و عطش‌های تازه از پی‌شان

و سیاهیِ شب و مردمکان همیشه در حال بی، زی، نس - بی زندگی یی-

و عروسک‌های کوکی‌شان

که حتی نگاه کردنشان حرام است

"چرا توقف کنم، چرا؟ "

من محکوم به رفتنم

برای همین مدام جای تاول‌هایم خوب می‌شود

۹۴/۰۵/۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
جواد محمدیان امیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی